تحولات لبنان و فلسطین

برای درک عظمت تحولی که پیغمبر اکرم(ص) آن را طرح‌ریزی و پیاده کرد، نگاهی به مختصات جغرافیایی و فرهنگی و خصائل مردم عربستان آن دوران ضروری به نظر می‌رسد. 

نسخه نخست جهاد تبیین

بیابان‌گرد یا عرب بدوی که غالب مردم آن روزگار را تشکیل می‌داد، فکرش از مفهوم قبیله تجاوز نمی‌کرد، هیچ‌گاه فکر اجتماعی نداشت و از حدود نفع فردی فراتر نمی‌رفت. محیط خشن بادیه نیز در این بین مدام در هیمه این تمایل به انفرادطلبی می‌دمید. از طرف دیگر، عرب شهرنشین نیز چون بر سر راه‌های تجارتی واقع شده بود، مترصد فرصت بود و همان روحیه منفعت‌طلبی را داشت. در چنین فضا و مختصاتی، محمد بن عبدالله(ص) از طرف خداوند به این رسالت برانگیخته شد که عرب بدوی را که به چیزی ورای قبیله فکر نمی‌کرد، در قامت امت سامان دهد و عرب شهرنشین بازرگان را به این باور برساند که نه تنها باید به مفهوم اخوت فکر کند بلکه همان عرب بدوی را برادر بخواند و با ایثار، گاهی او را بر خود مقدم بدارد. 

ما در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر احمد رهنمایی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و دانش‌آموخته دکترای تعلیم و تربیت از دانشگاه مک گیل کانادا در خصوص چگونگی به نتیجه رساندن طراحی خداوند توسط حضرت رسول(ص) و سازوکارهای آن گفت‌وگو کرده‌ایم. 

با آنچه تاریخ در خصوص مختصات دوران بعثت و مخاطب آن دوران حضرت رسول(ص) می‌گوید، سؤال این است ایشان با چه آموزه‌های تربیتی و فراتر از آن به تقابل با این فرهنگ و تغییر آن مبادرت ورزید؟ 

وقتی به رسالت و فلسفه بعثت پیامبر(ص) فکر می‌کنیم، به سه رسالت مهمی پی می‌بریم که بر دوش ایشان بود و ایشان آن‌ها را تا حد اتمام حجت با نوعی فداکاری، ازجان گذشتگی و اهتمامی که به این امر داشتند، به پایان رساندند. در مجموع، هسته مرکزی رسالت پیامبر به تلاوت کلام الهی، تزکیه نفوس و دست آخر تعلیم و آموزش نفوس برمی‌گردد. نوع آیات قرآن، حکایت از این سه رسالت دارد؛ البته چهار آیه از آیات قرآن اختصاص به این امر پیدا کرده که در سه آیه که مستقیماً مربوط به خود پیامبر می‌شود، بحث تزکیه بر تعلیم مقدم شده و در یک آیه که دعای حضرت ابراهیم در حق امت آخرالزمان آمده، ایشان از خداوند درخواست کرده: «خداوندا، پیامبری بر ایشان بفرست که رسالت پیامبری را به انجام برساند» آنجا بحث تعلیم بر تزکیه مقدم شده است. 

نکته مهمی که در این بین کمتر به آن توجه می‌شود، مقوله «تلاوت» است. پیامبر بی‌مقدمه نیامدند به امر تزکیه و تعلیم اقدام کنند، بلکه آغاز رسالتشان با تلاوت بود که می‌توان از آن به یک «فراخوان» تعبیر کرد. ما یک قرائت و یک تلاوت داریم؛ قرائت این است من گزارشی را از یک واقعه می‌دهم و صرفاً به نقل یک گزارش اقدام می‌کنم ولی تلاوت، خواندن از روی فهم و درک عمیق و باور است و البته نتیجه آن نیز اتمام حجت است. بلاتشبیه اگر بخواهیم مثال بزنیم همچون افرادی است که می‌خواهند کنگره و جلسه علمی را برگزار کنند، از قبل اعلام می‌کنند و تبلیغاتی دارند و برای مشارکت دیگران فراخوان می‌دهند. این در مجموع یک وجهی از تلاوت است یعنی پیامبر دارند دیگران را به مشارکت و همراهی دعوت می‌کنند. این امر موجب می‌شود ذهن افراد برای امر تزکیه و تعلیم سازماندهی شود.

در چنین جامعه‌ای که به جامعه جاهلیت صدراسلام توصیف شده و مشابهش در جاهلیت مدرن امروزی نیز دیده می‌شود، ما اگر بخواهیم به سبک کار پیامبران اقدام کنیم، نمی‌توانیم مستقیماً سراغ تحولات و تغییرات جدی در جامعه باشیم چرا که جواب نمی‌دهد. ابتدا باید توجیه کنیم و به تعبیری فراخوان بزنیم و بگوییم راه ما این است و این راه را توصیف و مزایای ورود به این راه و مضرات گریزان شدن از آن را نیز به مردم اعلام نماییم. تمام این‌ها در تلاوت نهفته است. در مجموع دعوت نیست، بلکه تبیین و توجیه است که پیش سازمان‌دهنده ذهن بوده و اذهان را برای پذیرش یک امر آماده می‌کند. اینجا نه بحث تزکیه و نه تعلیم است، بلکه صرفاً بحث تلاوت است که خود پیامبر با یقین و باور قطعی و اطمینان خاطر از درستی راه، به مردم راه و اوصاف آن را معرفی می‌کنند. 

خب همین تلاوت، ذهن بسیاری از افراد به‌خصوص جوانان را برای پذیرش آماده می‌کند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: اولین قشر جامعه که به من پیوستند، قشر جوان و اولین کسانی که در جامعه از من گریزان شدند، قشر کهنسال بودند. این بدان معناست که جوان‌ها واقعیت‌ها را زودتر و حقایق را بهتر دریافت می‌کنند و ذهنشان برای پذیرش آماده‌تر است. بنابراین تلاوت ایجاد نوعی آمادگی ذهنی و روانی در هر جامعه‌ای است فارغ از اینکه جامعه دیروزی با جاهلیت خودش یا جامعه امروزی با جاهلیت مدرنش باشد. این یک درس و اسلوب خاص است که به پیامبر نسبت داده شده و اولین کاری که می‌کردند، این بود «یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و...»؛ یعنی اولین گامی که پیامبر در انجام امر رسالت برمی‌دارند، «یتلو علیهم» است. خود این «علیهم» نیز نشان می‌دهد پیامبر به‌گونه‌ای بیان می‌کردند که هر کس می‌شنید، به این باور می‌رسید و مطمئن می‌شد آنچه پیامبر می‌گویند درست است. به تعبیر خودمان اتمام حجت می‌شد. مخاطب در شرایطی قرار می‌گرفت که احساس می‌کرد اگر راه سعادت را بخواهد، این است.

آیا دانش تعلیم و تربیت می‌تواند یک صورت‌بندی از این اسلوب برای امروز ارائه دهد؟

 این‌ها اسلوب‌هایی بود که پیامبر به کار می‌بستند تا جامعه جاهل از جهل خود فاصله بگیرد. به تعبیری با این کار یکی از فنون تربیت با عنوان «ارشاد الجاهل» را به کار می‌بستند که در آن، کسی که یک مسئله را نمی‌داند، ما برای آگاهی او، آن را می‌گوییم. کار دیگری که تلاوت می‌کند، غفلت‌زدایی است که در اصطلاح تربیتی به «تنبیه الغافل» تعبیر می‌شود، به این معنا که انسان‌های خواب‌زده را متنبه می‌کردند. غفلت‌زدایی اثر دوم تلاوت است. اثر سومی نیز برای تلاوت مترتب است که آن، هدایت و حمایت است؛ یعنی بیایید، من نیز از جانب خدا آمده‌ام و شما را در این مسیر هدایت و حمایت کرده و پشتیبانی می‌دهم. تمام این سه مجموعه به نوعی در امر تلاوت متجلی است که با هم کاری را انجام می‌دهند تا زمینه‌ برای دریافت تزکیه و تعلیم فراهم ‌شود.

امروزه آنچه با عنوان «جهاد تبیین» توسط رهبر معظم انقلاب به کار برده می‌شود، یک نسخه از همان تلاوت است به‌خصوص اینکه باید با اخلاق، متانت و انصاف توأم باشد. رهبری نیز تأکید دارند عاملی که بیش از همه تأثیر می‌گذارد، اخلاق الهی کسانی است که در این مسیر جهاد می‌کنند. خب این جهاد تبیین متعلق به عرصه جنگ خوانش‌ها و زمانی است که تفاسیر و تعابیر در مورد یک امر و پدیده وجود دارد. در این مواقع همه باید خوانش خودشان را مسلط کنند، مثل عصر جاهلیت که یک گروه عظیمی قرن‌ها به کار جاهلانه خود عادت کرده بودند و می‌خواستند حرف خودشان را به کرسی بنشانند، در مقابلش تلاوتی می‌آید که مثل عصای موسی همه آن گفته‌ها و خوانش‌ها را از بین می‌برد. 

جهاد تبیین نیز چنین اثری دارد که اگر درست و همراه با اخلاق و متانت انجام پذیرد و کسی که مجاهد این راه است به راهش مطمئن باشد، با یقین و باور به این مسیر وارد شود و در مصاف با خوانش‌های گوناگون به خوانشی که به آن رسیده، اطمینان کامل داشته باشد، می‌تواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و حرف خود را به کرسی بنشاند. چنین حالتی را می‌توانیم در خصوص تلاوت در نظر بگیریم و این دیگر فرازمانی، فراعصری، فرانسلی و فراقومی است و در هر جامعه‌ای که به تفاسیر مختلف انحرافی از زندگی داشته باشند، این کار می‌تواند با مصاف با آن‌ها یک کار موفقی شود. 

 می‌گویید پیامبر چطور آن جامعه را از آن منجلاب و بدبختی نجات دادند و به جایی رساندند که سرآمد آفاق و جهان شدند و مانند خورشید فروزان که عالمگیر خواهد بود، همچنان به پیش می‌رود تا این مسیر را طی کند و به آنچه مورد خواست و اراده خداست برسد؟ وقتی ذهن‌ها آماده و روان‌ها مهیا شد، آن موقع به تزکیه و تعلیم اقدام کردند که حالا خود تزکیه و تعلیم جای بحث دارد. 

به هر حال این فراخوان باید بتواند تصویری از یک رویای اجتماعی آینده را برای مردم ترسیم کند؟

بله، به همین دلیل است که قرآن می‌گوید «یتلوا علیهم آیاته...»، همین عنوان «آیات» نشانه‌های قدرت و حکمت الهی و رحمت خداوند و برکات در مسیری است که پیامبر اکرم(ص) ترسیم می‌کنند. در مجموع بخشی از آیات، حال و وضعیت فعلی انسان را بیان می‌کنند مثلاً همین غرق بودن در فساد و تباهی و در بخش دیگر، مسیر را تعیین می‌کند به‌گونه‌ای که متضمن نشانه‌هایی باشد که اگر انسان در آن مسیر پا بگذارد، باتوجه به آن نشانه‌ها گمراه نشود. 

یک بخش دیگر از آیات نیز مربوط به فرجام و نتیجه پیروی از این راه است. یعنی پس از بیان مجموعه آیات، همان جهاد تبیین حاصل می‌شود. در مجموع پیامبر یک جورهایی نه فقط آیات را تلاوت می‌کردند بلکه تا سرحد گذشت از جان، مال، زندگی، آسایش و آرامش خودشان اقدام می‌کردند و به تمام معنا یک مجاهد حقیقی بودند. در آیات 45 و 46 سوره احزاب آمده: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و...»؛ این‌ها اوصاف پیامبر در مقام تلاوت، تزکیه و تعلیم است که ‌ای پیامبر، ما تو را فرستاده‌ایم تا گواه حال مردم باشی یعنی در آن جمع بگویی شما یک کار انجام می‌دهید که این کارتان کاملاً جاهلانه است و من می‌توانم الگویی برای کار مفید و مؤثر و سعادتمندانه 
شما شوم. 

بحث از «الگو» شد؛ در این مواقع صحبت از این است که چطور در آن فضا الگویی مثل پیغمبر اکرم(ص) سر بلند می‌کند؟

الگو معمولاً جاهایی است که درمی‌مانیم و تحت تأثیر فضاها و جوهای غالب قرار می‌گیریم، در این موقعیت یک نفر نمایان می‌شود و برعکس آن جریان را نشان می‌دهد. درست برعکس مسیری که جامعه آن زمان طی می‌کرد، یک شخصیتی به نام پیامبر ظاهر می‌شود که اتفاقاً از وصف «امین» هم برخوردار است و مردم به او و رفتار و قولش اطمینان دارند و او را پاک‌ترین فرد می‌دانند. این فرد می‌تواند الگو باشد و وقتی الگو باشد می‌تواند مبشر باشد و به خوبی‌ها بشارت دهد؛ وقتی الگو باشد می‌تواند نذیر باشد و درزمینه مخاطرات جدی که بشر گرفتارش خواهد شد، بیم دهد.

وقتی الگو و مبشر و نذیر شد، آن موقع زمینه‌ای است برای اینکه به فرمان خدا مردم را  به سوی خدا دعوت کند. در مقام دعوت باید چراغ فروزان باشد یعنی بسوزد تا دیگران روشن شوند. این‌ها اوصافی برای پیغمبر است و به این سادگی نبوده که پیامبر بیایند و یک چیزی را بگویند و بلافاصله تحولی ایجاد شود. شرایط عجیبی حاکم بوده تا حدی که در سال 13 بعثت حتی خویشاوندان پیامبر که در ذیل آن‌ها یکی دو نفر از عموها و عموزادگان و عمه‌زادگان و بستگان پیامبر بودند، جمع می‌شوند و جلسه مخفیانه‌ای را تشکیل می‌دهند و تصمیم می‌گیرند از 40 قبیله و از هر قبیله یک نفر را برای ترور شبانه پیامبر انتخاب کنند. 

پیش از آن در شعب ابی‌طالب آن شرایط را به‌وجود آوردند به‌طوری‌ که وقتی ثروتمندترین شخصیت قریش، حضرت خدیجه کبری(س) پس از سه سال تحمل درد و رنج‌ رحلت نمودند، حتی پارچه مناسبی برای کفن کردن ایشان وجود نداشته باشد. آن هم با آن همه ثروتی که پیامبر با بذل و بخشش حضرت خدیجه کبری(س) در راه اسلام با طیب خاطر و رضایت صرف کردند. 

تازه این‌ها پیش از هجرت است، پس از هجرت هم پیغمبر اکرم(ص) انواع و اقسام مرارت‌ها را متحمل شدند. چنین فردی می‌خواهد چنین رسالتی را به منصه ظهور برساند؛ طبیعی است که اثر می‌گذارد و می‌تواند ذهن‌ها را متوجه کمالات و آیات الهی نموده و به مسیری که باید هدایت کند. 

گاه ما به سادگی گزارش می‌دهیم که همان قرائت است؛ یعنی می‌خوانیم و عبور می‌کنیم ولی گاه تلاوت می‌کنیم؛ یعنی ما نیز مأمور به تلاوت اوضاع آن زمان می‌شویم و باید دقت کنیم و شرایط را کاملاً با همدیگر در نظر بگیریم و وضعیت‌ها را فقط به یک سمت و سوی خاص گرا ندهیم. از جهت مالی و جانی، اعتقادی و همه جهات، فردی است که به میدان آمده و مردم را به سوی دین خدا دعوت می‌کند. این همان اوصافی است که عرض کردم در دو آیه خداوند پیامبر را به آن توصیف می‌کند و مهم‌تر از همه، وجه سراجاً منیراً یا چراغ نورانی است که راه را نشان می‌دهد ولو به قیمت تلف شدن جان خودش باشد. 

قرآن در این خصوص به نوعی می‌خواهد پیامبر را آرام کند «طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقی»‌ ای پیامبر طیب و طاهر و هدایت یافته ما، ما قرآن را به تو نازل نکردیم که خودت را به مشقت بیندازی یا آن آیه که می‌گوید نزدیک است جان خودت را فدا کنی. در چنین موقعیتی در مجموع من به ذهنم می‌رسد هر کسی که این رویه را در راه حق در پیش بگیرد و وجودش را برای مردم سرمایه کند، تأثیرگذار است؛ نمونه‌اش را ما در همین دوران خودمان و انقلاب اسلامی دیدیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.